حیف نون می ره امتحان رانندگی بده، ازش میپرسن: یه نیسان، یه اتوبوس، یه ماشین آتش نشانی و یه دوچرخه، سر یه چهارراه هستند، کدوم اول باید بره؟ حیف نون می گه: نیسان اول باید بره، بهش می گن خوب فکر کن! ماشین آتش نشانی در حال ماموریته! می گه: خوب نیسان اول باید بره! بهش می گن: یه کمی بیشتر فکر کن! حیف نون کلی فکر می کنه بعد می گه: اول ماشین آتش نشانی، بعد اتوبوس، بعد دوچرخه! می گن: پس نیسان چی شد؟ می گه: کجایی بابا، نیسانه همون اول گازشو گرفت رفت!
حیف نون می ره تو یخچال در رو روی خودش می بنده! بهش می گن چی کار می کنی؟ می گه: می خوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش می شه یا نه؟
در یک رستوران فرانسوی یک سفید پوست داشت سالاد می خورد، یک سیاهپوست آفریقایی وارد شد و سفارش جوجه داد و علاوه بر خود جوجه، تمام استخوانهاش را هم جوید! سفید پوست با تمسخر گفت: در کشور شما سگها چه غذایی میخورند؟ سیاه پوست با خونسردی جواب داد: معمولا سالاد!
ژاپنی ها به گوساله چه می گویند؟ نی نی گاوا!
یه روز از حیف نون می پرسن آزادی بلند تره یا برج میلاد می گه آزادی؛ دوباره می پرسن می گه آزادی. می گن چرا؟ می گه چون آزادی پاهاش رو باز کرده، اگر ببنده بلندتره.
حیف نون یه 1000 تومنی روی زمین پیدا می کنه، برش می داره بعد می اندازدش می گه نه بابا، ما از این شانس ها نداریم!
یه P حامله می شه، می شه B
دو تا برادره آخر شر بودن و پدر محل رو در آورده بودن، دیگه هر وقت هر جا یک خراب کاری ای می شده، ملت می دونستن زیر سر این دو تاست. خلاصه آخر بابا ننه شون شاکی می شن، می رن پیش کشیشِ محل، می گن: تو رو خدا یه کم این بچههای ما رو نصیحت کنید، پدر ما رو در آوردن. کشیشه می گه: باشه، ولی من زورم به جفتِ این ها نمی رسه، باید یکی یکی بیاریدشون. خلاصه اول داداش کوچیکه رو میارن، کشیشه ازش می پرسه: پسرم، میدونی خدا کجاست؟ پسره جوابشو نمیده، همین جور در و دیوار رو نگاه می کنه. باز میپرسه: پسرجان، میدونی خدا کجاست؟ دوباره پسره به روش نمیاره. خلاصه دو سه بار کشیشه همینو میپرسه و پسره هم به روش نمیاره، آخر کشیشه شاکی می شه، داد می زنه: بهت گفتم خدا کجاست؟ پسره میزنه زیر گریه و در می ره تو اتاقش، در رو هم پشتش میبنده. داداش بزرگه ازش میپرسه: چی شده؟ پسره می گه: بدبخت شدیم! خدا گم شده، همه فکر می کنن ما برش داشتیم!
• گریه نکن • شیطونی نکن • دست تو دماغت نکن • روی دیوار نقاشی نکن • انگشتت رو تو پریز برق نکن • دمپایی بابا رو پات نکن • تو کمد مامان فضولی نکن • دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن
۲- دوره دبستان:
موقع رفتن به مدرسه دیر نکن • پات رو تو جامیزی نکن • مدادت رو تو دهنت نکن • به دخترهای مدرسه بغلی نگاه نکن • دست تو کیف بغل دستیت نکن • تختهسیاه رو خطخطی نکن • تو راهرو سرو صدا نکن
۳- دوره راهنمایی:
• ترقّه بازی نکن
• با مامانت کلکل نکن • بعد از ظهر سروصدا نکن • با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن • اتاقت رو شلوغ نکن • روی میز بابات کتابهات رو ولو نکن
• با بچّههای بیادب رفت و آمد نکن
۴- دوره دبیرستان:
• تو حموم معطّل نکن • تقلّب نکن • با دوستات موتورسواری نکن • عصرها دیر نکن • با دختر شمسی خانوم صحبت نکن • با بابات دعوا نکن • تو کلاس معلّمتون رو مسخره نکن • تو خیابون دنبال دخترها نکن • نصف شب سرو صدا نکن
۵- دوره دانشگاه:
• ۲۴ ساعته چت نکن • سر کلاس درس غیبت نکن • با دختر شمسیخانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن • خیابونها رو متر نکن • تو سیاست دخالت نکن • با مأمور پلیس کلکل نکن • چراغ قرمز رو عشقی رد نکن • موبایلت رو Reject نکن • همه رو دودره نکن
۶- دوره سربازی:
• موهات رو بلند نکن • روت رو زیاد نکن • با اسلحه شوخی نکن • به آینده فکر نکن • درگیری ایجاد نکن • به فرمانده بیاحترامی نکن • غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن • با رئیس عقیدتی جرّ و بحث نکن • با دختر شمسی خانوم نامهنگاری نکن • از آشپزخونه دزدی نکن
۷- پس از ازدواج:
• با زنت زیاد شوخی نکن • زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن • به زنت خیانت نکن • به زنهای دیگه زیر چشمی نگاه نکن • حلقه ازدواجت رو قایم نکن • از عکسهای قبل از ازدواجت نگهداری نکن • پولت رو خرج دوستات نکن • رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن • غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن
- دوره پدر بودن:
• به بچّه بیتوجّهی نکن • بچّهت رو با بچّههای دیگه مقایسه نکن • بچّهت رو به کتک زدن بچّه دختر شمسی خانوم تشویق نکن • با بچّه کلکل نکن • بچّه رو از جنس مخالف دور نکن • به مادر بچّه بیتوجّهی نکن • آزادی بچّه رو محدود نکن • از خواستهای بچّه چشمپوشی نکن
۹- دوره پیری:
• برای بچّههات مزاحمت ایجاد نکن • نوههات رو لوس نکن • با پیرزنهای دیگه معاشرت نکن • به خاطراتت فکر نکن • هوس جوونی نکن • با زنت بیوفایی نکن • از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکن • لباس شاد تنت نکن • تو وصیتنامه، هیچکس رو فراموش نکن
۱۰- دوره پس از مرگ!
• حالا دیگه دوره نکن نکن تموم شد! حالا هر غلطی دلت میخواد بکن ... ... •بکن
یکی روز یکی از یک محله تو اصفهان می گذشته،می بینه یه دختر بچه اصفهانی گوشواره های طلا داره،می خواسته گولش بزنه و به بچه می گه دختر جون این گوشواره ها رو به من می دی؟ دختره می گه اگه صدای خر در بیاری بهت می دم یارو شروع می کنه به عرعر کردن و بعد می گه گوشواره ها رو بده دختره بهش می گه تو که خری می دونی اینها طلاست و من که ادمم طلا بهت نمی دم
یه اصفهونی سوار تاکسی میشه به مقصد که میرسه میگه قربان چقدر شد ؟ راننده تاکسی میگه 25تومن . اصفهونی میگه بفرمایید این 20 تومن - به اندازه 5 تومن دنده عقب برید
دانشگاه صنعتی اصفهان که بودم میدیدم بچه های اصفهانی روزهایی که کلاس هم ندارند باز هم از ساعت 7 صبح تو دانشگاه هستند تا 7شب و با خودم میگفتم دانشجو یعنی اینها ولی بعد فهمیدم ژتون صبحانه و نهار و شام عامل این اعتکاف در دانشگاه بوده
اصفهونيا رو از چهار تا چيز ميشه شناخت: - همشون زيرشلواري آبي راه راه دارن - هر قلوپ نوشابه كه ميخورن به شيشه نگاه ميكنن ببينن تا كجاش رفته - جلوي در واميستن و به جاي اينكه بگن بفرمايين تو، ميگن حالا چرا نميان تو؟ - بستني ليواني كه ميخورن حتما درش رو ميليسن
یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش میرن کنار رودخونه برای پیکنیک که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه: خانوم بچه رو آب برد دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن!!!
1ارمنيه و تركه و رشتيه و اصفهانيه يك عمر رفيق بودن. باري، از بخت بد، ارمنيه مرحوم ميشه، باقي رفقا هم ميرن تشييع جنازش. رسم اين ملت هم گويا اين بوده كه هركدوم از نزديكان بايد دم آخري يك پولي مينداختن تو قبر. خلاصه اول تركه ميره بالاسر قبر و كلي گريه زاري ميكنه و آخر هم دست ميكنه، ده تا هزاري ميندازه تو قبر. بعد رشتي مياد باز كلي آه و ناله ميكنه و بعد هم دست ميكنه ده تا هزاري ميندازه تو آخري نوبت اصفهانيه ميشه، مياد جلوي قبر كلي گريه زاري ميكنه، آخرش هم با بغض ميگه: شرمنده، من صبح وقت نشد برم بانك پول بگيرم. بعد يك چك سيهزارتومني مينويسه ميندازه تو قبر، بيستهزارتومن بقيشو برميداره!!!
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟؟؟
يه باباي اصفهاني مي خواند بچشو نصيحت كنه مي گه هميشه سر به زير باش. پسر ميگه : خوب چرا بابايي؟ پسر جان به سه دليل: 1-مي گن پسر سر به زيريه 2- اگه سكه اي رو زمين باشه بر مي داري3- پشت يقت چرك نمي كنه تا هي پيرهن يشوريم مصرف آبمون بره بالا!!
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه<<آقا شوما را به خدا یقمو ول کنین آ گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشد>>
یه بچه اصفهانی به باباش میگه : بابا همه میگند اصفهانیا خسیسند، پس چرا مسافرهای نوروزی که از شهرهای دیگه می یاند اصفهان به جا اینکه برند هتل ، کنار زاینده رود چادر میزنند؟ باباش میگه: به خاطر آب و هواشه پسرم. بچه باز میپرسه : ولی بابا اینا که همه از سرما به هم چسبیدند! باباش میگه : نمیدونم بابا جون، شاید فامیلهای اصفهانیشون تو خونه راشون ندادند!!
يه بار يه اصفهانيه داشته با خانوادش از جلوي رستوران رد ميشده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن. به بچه هاش ميگه بچا اگه بچاي خوبي باشين يه دفه ديگه هم از اينجا رددون مي كونم.
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم شهریور 1392ساعت 0:6 قبل از ظهر توسط علی شریفی | آرشیو نظرات جوک خسیس ها اصفهانیه موز می خوره پوستش میزاره تو دفتره خاطراتش «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دختر اصفهانیه به دوست پسرش می گه شب بیا خونمون اگه موقعیت خوب بود «
من یه سکه می اندازم پایین شب می شه دختره یه سکه می اندازه پایین ولی
هرچقدر وامیسته میبینه پسره بالا نمیاد سرش رو از پنجره بیرون می بره و بهش
میگه چرا نمیای پسره میگه دارم دنبال سکه می گردم دختره میگه بیا بالا
بهش کش بسته بودم الان تو دستمه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * **
اصفهانیه به باباش زنگ می زنه واسه این که خرجش کمتر شه می گه «
من کاظم پول لازم باباش هم می گه من مریض قر نریز
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به اصفهانیه میگن شیرین تر از عسل چی خوردی؟میگه ترشی مجانی!!! «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یه اصفهانیه می پرسن وقتی سر یخچال میری چی می خوری «
گفت:کتک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصفهانیه سوار تاکسی میشه. آخر مسیر به راننده میگه: حاج اقا کراییه ما «
چنئ شدس؟ یارو میگه:50تومن.
اصفهانیه میگه:چه خبرس اولا که 40 تومن بیشتر نمیشد.
بعدشم من 30 تومن بیشتر ندارم
حالا این 20 تومن رو بگیر یارو میشمره میبینه 10 تومنه ....
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصفهانیه به شکمش میگه: چقدر کار کنم تو بخوری؟ شکمش میگه: میخوای یه کم من کار منم «
تا تو بخوری؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بچه اصفهانیه توی امتحان بیست میگیره. باباش میزنه توی گوشش و میگه: خاک بر سرت «
کنن، با نمره 10 هم میشه قبول بشی، حتما باید این همه خودکار حروم میکردی؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصفهانیه یه پوسته موز میبینه میشینه کنار موزه. میگن: چرا اینجا نشستی؟ میگه:
آخه میخوام فکر کنند من این موزو خوردم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصفهانی رو میخوان زجر بدند، میبندنش به تیر برق و بهش میگین: کوچه اونطرفی شام «
میدند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اصفهانیه با برق خونه همسایشون خودکشی میکنه «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه تیکه آهن محکم روی پای یه اصفهانی میفته داد میزنه میگه آااااااااااااخ کفشم «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یکبار یه اصفهانی خونش آتیش میگیره یه تک زنگ به آتش نشانی می زنه «
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه روز یه مردی در اصفهان در یه خانه ای را میزنه وآب برای رفع تشنگی درخواست «
میکنه دختر بچه ای دم در میاید و یک کاسه دوغ خنک به مرد میده ، وقتی مرد
تا آخر دوغ را سر میکشد به دختره میگه کوچولو شما هر که درب خانه تان را
بزنه و آب بخواهد بهش دوغ خنک میدید دختر بچه میگه نه بابا دیشب مهمان
داشتیم دوغ درست کردیم منتها سوسک افتاد توش برای همین چون
می خواستیم دور نریزیم دادیم شما خوردید ، با شنیدن این حرف مرد
عصبانی میشه و میزنه کاسه دوغ را میشکنه، آنوقت دختر داد میزنه
و میگه مامان - مامان این آقائه زد کاسه غذای سگمان رو شکست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بچه یه اصفهانی شکم درد میگیره میبرنش بیمارستان دکتره بعد از عمل «
از اتاق عمل میاد بیرونو میگه الحمد و لله عمل با موفقیت انجام شد و ما
این سکه 5 ریالی رو از شکم بچه در اوردیم اصفهانیه میره جلو میگه آقای
دکتر اول 5 ریال ما رو بدین حسابمون با هم قاطی نشه
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه قزوینی می میرند.آنقدر به خدا التماس می کنند تا «
اینکه خدا با برگشتن آنها به دنیا موافقت می کنه به شرطی که دیگه گناه نکنند و گرنه
سنگ می شوند. خلاصه آنها به دنیا برمی گردند.همان اول کار تهرانیه یه دختره را
میبینه و می افته دنبالش. همان دم سنگ می شه.بعد مدتی اصفهانیه یه ?? تومانی روی
زمین می بینه خم میشه که برداره قزوینیه می گه : خاک تو سرت . هم خودت رو بدبخت
کردی هم منو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زن اصفهانیه داشته تو حیاط خونه با بچش بازی میکرده، هی مینداختتش بالا «
میگرفتتش، میگفته: این دودول چند تومنس؟! این دودول ده تومنس…این دودول صد تومنس!
درهمین حین یک جاهله داشته از اونجاها رد میشده، از تو کوچه داد میزنه: آبجی شوما
که قیمت دستتونس، بیا یک نگاه به مال ما بکن ببین چند میارزه!!!
اصفهانیه به باباش می گه : بابا چرا ما هم مثل بقیه مردم سوار کشتی نمی شیم ؟!! باباش می گه : خفه شو بچه شنا تو بکن . 2 ساعت دیگه می رسیم به جزیره
یکی روز یکی از یک محله تو اصفهان می گذشته،می بینه یه دختر بچه اصفهانی گوشواره های طلا داره،می خواسته گولش بزنه و به بچه می گه دختر جون این گوشواره ها رو به من می دی؟ دختره می گه اگه صدای خر در بیاری بهت می دم یارو شروع می کنه به عرعر کردن و بعد می گه گوشواره ها رو بده دختره بهش می گه تو که خری می دونی اینها طلاست و من که ادمم طلا بهت نمی دم
یه اصفهونی سوار تاکسی میشه به مقصد که میرسه میگه قربان چقدر شد ؟ راننده تاکسی میگه 25تومن . اصفهونی میگه بفرمایید این 20 تومن - به اندازه 5 تومن دنده عقب برید
دانشگاه صنعتی اصفهان که بودم میدیدم بچه های اصفهانی روزهایی که کلاس هم ندارند باز هم از ساعت 7 صبح تو دانشگاه هستند تا 7شب و با خودم میگفتم دانشجو یعنی اینها ولی بعد فهمیدم ژتون صبحانه و نهار و شام عامل این اعتکاف در دانشگاه بوده
اصفهونيا رو از چهار تا چيز ميشه شناخت: - همشون زيرشلواري آبي راه راه دارن - هر قلوپ نوشابه كه ميخورن به شيشه نگاه ميكنن ببينن تا كجاش رفته - جلوي در واميستن و به جاي اينكه بگن بفرمايين تو، ميگن حالا چرا نميان تو؟ - بستني ليواني كه ميخورن حتما درش رو ميليسن
یک روز یک اصفهانی به پسرش میگه بابا برو در خونه همسایه و اره انها رو بگیر پسر میره و میاد میگه بابا نداد بابا میگه محترمانه بگو پسر میره و محترمانه میگه و بعد میاد میگه بابا نداد بابا باز میگه این دفعه برو خواهش کن پسر میره و بعد میاد میگه بابا نداد گفت به تو بگم که ما اره نداریم و بعد بابا میگه که عجب مردم خسیسی نمیخواد برو اره خودمونو از تو انباری ور دار بیار
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش میرن کنار رودخونه برای پیکنیک که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه: خانوم بچه رو آب برد دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن!!!
1ارمنيه و تركه و رشتيه و اصفهانيه يك عمر رفيق بودن. باري، از بخت بد، ارمنيه مرحوم ميشه، باقي رفقا هم ميرن تشييع جنازش. رسم اين ملت هم گويا اين بوده كه هركدوم از نزديكان بايد دم آخري يك پولي مينداختن تو قبر. خلاصه اول تركه ميره بالاسر قبر و كلي گريه زاري ميكنه و آخر هم دست ميكنه، ده تا هزاري ميندازه تو قبر. بعد رشتي مياد باز كلي آه و ناله ميكنه و بعد هم دست ميكنه ده تا هزاري ميندازه تو آخري نوبت اصفهانيه ميشه، مياد جلوي قبر كلي گريه زاري ميكنه، آخرش هم با بغض ميگه: شرمنده، من صبح وقت نشد برم بانك پول بگيرم. بعد يك چك سيهزارتومني مينويسه ميندازه تو قبر، بيستهزارتومن بقيشو برميداره!!!
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟؟؟
يه باباي اصفهاني مي خواند بچشو نصيحت كنه مي گه هميشه سر به زير باش. پسر ميگه : خوب چرا بابايي؟ پسر جان به سه دليل: 1-مي گن پسر سر به زيريه 2- اگه سكه اي رو زمين باشه بر مي داري3- پشت يقت چرك نمي كنه تا هي پيرهن يشوريم مصرف آبمون بره بالا!!
یه نفر با یه اصفهانی دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه<<آقا شوما را به خدا یقمو ول کنین آ گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشد>>
یه بچه اصفهانی به باباش میگه : بابا همه میگند اصفهانیا خسیسند، پس چرا مسافرهای نوروزی که از شهرهای دیگه می یاند اصفهان به جا اینکه برند هتل ، کنار زاینده رود چادر میزنند؟ باباش میگه: به خاطر آب و هواشه پسرم. بچه باز میپرسه : ولی بابا اینا که همه از سرما به هم چسبیدند! باباش میگه : نمیدونم بابا جون، شاید فامیلهای اصفهانیشون تو خونه راشون ندادند!!
يه بار يه اصفهانيه داشته با خانوادش از جلوي رستوران رد ميشده بوي خوب غذا رو احساس مي كنن. به بچه هاش ميگه بچا اگه بچاي خوبي باشين يه دفه ديگه هم از اينجا رددون مي كونم.
اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی
روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشک آبادانی میره طرفش میگه کاکا وسعت پر و حال میکنی عقابه میگه بروحوصلت و ندارم گنجشکه بازم پیله میکنه میگه کاکا وسعت باله رو حال میکنی عقابه بازم میگه بروحوصلت و ندارم وگرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه گنجشکه میگه مردی بیا عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میروزنه گنجشکه در حال افتادان میگه میگه کاکاهیکل و حال میکنی؟؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دو تا آبادانی به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آبادانیه میره تو یه کتابفروشی …. میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ……….. کتابفروش میگه : نه …….. آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یک تهرانی داشت برای یک آبادانی لاف میزد و میگفت : من یک سگ دارم وقتی میخواد بیاد تو خونه در میزنه!آبادانیه گفت : ولک , مگه کلید نداره ؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یک روز دو تا آبادانی واسه هم خالی می بستند . اولی میگه : ما یه کوه کنار خونه مون داریم که هر وقت می گیم حمید . دو سه بار میگه حمید…. حمید…. حمید….دومی میگه : این که چیزی نیست . ما یه کوه داریم کنار خونه مون که هر وقت می گیم حمید . میگه : کدوم حمید؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خبرنگار از یه آبادانی میپرسه ، جمعیت آبادان چقدر هست؟ آبادانی در جواب میپرسه با حومه یا بدون حومه؟ خبرنگار میگه با حومه آبادانی میگه با حومه میشه هفتاد میلیون
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه تهرانیه و آبادانیه رو داشتن اعدام میگردن تهرانیه مثل بید میلرزید...
آبادانیه با خونسردیه تمام نگاهی کرد به تهرانیه و گفت: کا مگه بار اولته!!؟
آبادانيه يه پنجاه توماني تقلبي ميسازه لو ميره ميگيرنش...
آبادانيه ميگه از كجا فهميدين كار منه؟
ميگن: آخه گاگول كنار در دانشگاه سراسري سمبوسه فروشي كجا بوده؟!؟!؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
يه آبادانيه وسط خيابون ايستاده بوده يه هو مي بينه سيل داره همه جا رو مي گيره .
عينک ريبونشو در مي آره مي زاره رو دمپايي ابريش هل مي ده رو آب مي گه تو خودته نجات بده مو يه خاکي تو سروم مي کنم
یه ضرب المثل رشتی میگه: رسیدی خونه بزن تو گوش زنت!!!
تو نمیدونی واسه چی زدی…اما اون میدونه چرا خورده!
به رشتیه می گن: تو خونتون مرد سالاریه یا زن سالاری؟
می گه: هیچ کدوم مردم سالاری
رشتیه میره عملیات, با واجبی نارنجک درست میکنه, میگن این چیه؟
میگه: میخوام وقتی ترکید پشمای همه بریزه
عربه به آقای رشتیه میگه اهلا و سهلا
رشتیه میگه من که نه ولی خانمم هم اهلا و هم سهل
فرمانده به رشتیه
میگه: این چیه دستته؟ میگه: ناموسمه قربان. فرمانده میگه: نه احمق! این تفنگته. به کسی ندیش ها
رشتیه سراسیمه می یاد خونه می گه:
اهاااااااااااای اونی که تو خونه با خانوم منی *** یارو می ترسه از اتاق می یاد بیرون . رشتیه می گه دم در کارت دارن
به رشتیه میگن روی هم رفته چند تا بچه داری؟ میگه: والله ما روی هم نرفته چهار تا!!
یه روز یه رشتیه به پسرش می گه : گوش کن باباجون . این قدر دختر بازی نکن . یه وقت ایدز می گیری . اگه تو ایدز بگیری کلفتمون هم ایدز می گیره . اگه اون ایدز بگیره منم ایدز می گیرم اگه من ایدز بگیرم مادرتم می گیره . اگه مادرت ایدز بگیره همه شهر ایدز می گیرن
رشتیه به دوستش میگه: خاک بر سر بی غیرتت کنن، زنم خالکوبی عکس خواهرتو رو شیکم اصغر اقا دیده
به رشتیه میگن : اون چیه که درازه، کلفته و اگه تحریکش کنی ازش آب میاد؟ رشتیه میگه: آوووو آقا جان! این که دیگه سوال نداره ! خوب معلومه دیگه، دماغه !!!
به رشتیه می گن خاک یر سر بی غیرتت دیدی در خونتون مردای شهر صف کشیدن؟ رشتیه میگه: اقدس طلایی دیگه بابا
رشتیه دم مرگش اززنش می پرسه : راستشو بگو تا حالا چند دفعه بمن خیانت کردی؟ زنش گفت : خدا وکیلی سه بار! کی هابوده؟ زنش گفت : یادته یه دفعه مربی ات تو را بازی نمیداد؟ بعد بازی ات داد؟ آقای خوش غیرت گفت: دفعه دوم کجا بود ؟ زنش گفت : یادته هم تیمی های تو، توپ را بهت پاس نمیدادن؟بعد مرتب بهت پاس می دادن ؟ خب من مجبور شدم اونا را راضی کنم دیگه آقای خوش غیرت گفت : خب دفعه سوم کی بود؟ زنش گفت : یادته که وقتی توی استادیوم بازی می کردی هیچکی تشویقت نمیکرد؟بعد همه تشویقت کردن؟ خب دیگه مجبور شدم صدهزار نفرشونو راضی کنم دیگه .
رشتیه کتک می خوره، میگه: صبر کنید پسر بزرگم بیاد، حالتون رو میگیره! شما حریف کردها نمی شین!!
به رشتیه میگن: تو ۸ سال اسیر بودی، چطور بچه ۲ سالهداری؟ میگه: من اسیر بودم، خانوم که اسیر نبوده!
میگن دمت گرم حالا امسال چه کار میکنی براش؟ میگه میرم میارمش
یه رشتیه به دوستش میگه : جایی رو سراغ دارم اگر بریم شام میدن
تریاک میدن بکشیم انواع مشروبات میدن بخوریم و کلی هم حال میدن و حمام مجانی و آخر سر ۵۰۰۰ تومان هم میدن! دوستش میگه : کجاست؟رشتیه می گه : خودم نرفتم زنم رفته!
اطلاعیه جدید آتش نشانی در اصفهان لطفا هنگام بروز حادثه زنگ بزنید؛ نه تک زنگ
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
لرها کشف کردن خورشید، روزها بی جهت روشنه!!!در اصل باید شبها که تاریکه روشن باشه
****** اس ام اس های جدید و بامزه تابستان 92 ******
مناجات يک لر:خدايا دقت كردی بعضی وقتا شيطون چه پيشنهادای جالبی ميده؟!تو هم یه کم خلاقیت داشته باش
****** طنز های جدید و خنده دار تابستان 92 ******
میگن تو شیراز شانس "ده بار " در خونه ی آدم رو میزنه ولی کیـه که در رو باز کنه
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
چه تو حرم امام حسین بمب بذارن چه تو دیسکوی ارمنستان نصف کشته ها ایرانی هستند , به این میگن ملت همیشه در صحنه
****** بامزه ترین لطیفه های سال 92 ******
واكنش آقایان به رنگ کردن موى سر همسرانشان: تهرانی:عزیزم ماه بودى ماه تر شدى اصفهانی: ضعیفه این ككه كاریا چی چییس؟ لر: هر چی منه بدبخت كار ایكنم، ایدى گو ایمالی به سرت! شیرازی: فعلا یک چای بیار، بعدا یادم بیار راجع به کلاه گیست یه سئوالی دارم! ترک: ببخشید خانم، شما؟
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
لره نیم ساعت تو صف توالت بود یکی اومد گفت: اجازه بده من برم، کارم سرپاایه لره گفت: گوه نخور برو ته صف، مگه من می خوام بستری شم؟
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
لره از يکی مي پرسه: ايگوم سی چه ايچو شلوغه؟ چه خبر اوبيده؟ یارو ميگه: لرهای لهجه دار رو اعدام ميکنن! لره ميگه: واسه چی گلم؟
****** جوک های خفن و باحال تابستان 92 ******
زن: بازم جلو جمع به من گفتی احمق؟ شوهر: ببخشید، نمی دونستم این راز باید فقط بین من و تو باقی بمونه!
****** جوک های خنده دار تابستان 92 ******
تو شیراز مادر رو از دختر نمیشه تشخیص داد! تو اصفهان گدا رو از پولدر! تو تهران دختر رو از پسر!
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
به فرزندان خود پرواز بياموزيد، مملكت رو هواست!
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
درسته پراید کولرش خوب نیست، ولی وُجدانن بخاریش خوب خنک می کنه!
****** جوک های خنده دار گرانی تابستان 92 ******
پراید رسید به زانتیا، مهدی بیا مهدی بیا!
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
خدا رو شکر که هنوز با خاروندنِ ردِّ کشِ جوراب می تونیم یه ذره کیف کنیم!
****** sms jadid bamazeh tabestan 92 ******
اینکه توقع داشته باشی چون آدمِ خوبی هستی دنیا باهات خوب رفتار کنه، مثل اینه که از یه گاو توقع داشته باشی کـــه چون گیاهخواره بهت حمله نکنه !
****** joke jadid tabestan sal 92 ******
انشاالله با صادرات پراید به عراق انتقام خون شهیدامونو میگیریم!
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
دانشجوی عزیز، دوست تحصیل کرده من، شمایی که فردا می خوای دکتر مهندس این مملکت بشی، وااااقعاً نمی دونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟ نمی بینی خوابیم؟
****** جوک های جدید و بامزه تابستان 92 ******
آرزوهای من خیلی بی حیان هیچ کدوم جامه ی عمل نمی پوشن! بی ادبا!!!!
. لره چک می بره بانک بهش می گن چک سیباست می گه نه مال گردوهای پارساله!
۲. تر که برق خونشون می ره قابلمه بر می داره می ره در خونه لره می گه یک کم برق به ما قرض می دیدی؟ لره بهش می گه اینجوریه که هی براتون جوک درست می کنن اقلا برو یه قابلمه پلاستیکی بیار برق نگیردت!
۳. ترکه با لره داشتن شطرنج بازی می کردن آخرش شاه دق می کنه!
۴. میدونید تو کلاس لرها را از کجا تشخیص می دن؟ وقتی استاد تخته رو پاک می کنه اونا هم دفترشون را پاک می کنن!
۵. لره رفته بود تعلیم رانندگی. بهش گفتند خب چطور بود؟ گفت خوب بود فقط این مربیم خیلی مذهبی بود هر وقت که مه مپیچیدم او مگفت یا ابوالفضل یا امام حسین!
۶. لره پاهاش لنگ بوده با کشتی می ره مسافرت. بهش می گن خب چطور بود می گه همش استرس داشتم چون دیقه به دیقه مگفتن ای لنگه را بندازید تو آب!
جک لری با حال لره عقب عقب راه میرفته، ازش میپرسند: چرا اینجوری راه میری؟ میگه:آخه بچهها میگن از پشت شبیه آلن دلونی!
لره میره دستشوئی عمومی طول اش میده وقتی بیرون میآید بهش میگن خسته نباشی لره میگه شیرین کام باشی
یک لره با خودکار می رفته حمام بهش می گن چرا خودکار را با خودت حمام می بری ؟ میگه آخه هر جایی رو که می شورم . علامت می زنم !
یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن
بر طبق یک اصل قدیمی اگر با یک لر دعوا کردی و دیدی لر فرار کرد تو هم فرار کن چون رفته سنگ بیاره
نبرد رستم و لر:
چنانت بکوبم به گرز گران که دیگر نیایی به مازندران
پاسخ لره : چنان ایزنم بر سرت با بلوک که ترتر برینی به گور بووت !!!
نصیحت پدرانه یک لر به بچه در شب امتحان :
امشو بشین به گهی بخور ، تا فردا یه انی بشی ! تا توی یه طویله ای رات بدن !!!
به لره میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش آسد «
میلان
1. لره چک می بره بانک بهش می گن چک سیباست می گه نه مال گردوهای پارساله!
۲. تر که برق خونشون می ره قابلمه بر می داره می ره در خونه لره می گه یک کم برق به ما قرض می دیدی؟ لره بهش می گه اینجوریه که هی براتون جوک درست می کنن اقلا برو یه قابلمه پلاستیکی بیار برق نگیردت!
۳. ترکه با لره داشتن شطرنج بازی می کردن آخرش شاه دق می کنه!
۴. میدونید تو کلاس لرها را از کجا تشخیص می دن؟ وقتی استاد تخته رو پاک می کنه اونا هم دفترشون را پاک می کنن!
۵. لره رفته بود تعلیم رانندگی. بهش گفتند خب چطور بود؟ گفت خوب بود فقط این مربیم خیلی مذهبی بود هر وقت که مه مپیچیدم او مگفت یا ابوالفضل یا امام حسین!
۶. لره پاهاش لنگ بوده با کشتی می ره مسافرت. بهش می گن خب چطور بود می گه همش استرس داشتم چون دیقه به دیقه مگفتن ای لنگه را بندازید تو آب!
۷. از لره بعد از سفر حج می پرسن خب چطور بود؟ می گه خیلی سنگ زدن مین سرم ولی بالاخره ماچش کردم!
۸. دوست دختر لره بهش می گه اگر همه ی گل های عالم را به پات بریزم باز کمه چون پات خیلی بو می ده
۹. لره می ره توالت دوستش بهش می گه به جا منم بشاش. بعد از نیم ساعت می رفیقش می بینه نیامد بیرون داد می کنه پس شی مکنی؟ می گه بابا تو که جیش نداری گه مخوری می گی بجا منم بشاش!
۷. از لره بعد از سفر حج می پرسن خب چطور بود؟ می گه خیلی سنگ زدن مین سرم ولی بالاخره ماچش کردم!
۸. دوست دختر لره بهش می گه اگر همه ی گل های عالم را به پات بریزم باز کمه چون پات خیلی بو می ده
۹. لره می ره توالت دوستش بهش می گه به جا منم بشاش. بعد از نیم ساعت می رفیقش می بینه نیامد بیرون داد می کنه پس شی مکنی؟ می گه بابا تو که جیش نداری گه مخوری می گی بجا منم بشاش