' />


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



از وبلاگ من چقدر راضی هستید؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 83
بازدید ماه : 3469
بازدید کل : 192664
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 128
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


love me

تبلیغات
' />



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , عـــــــــکـــــــــــس , عاشقانه تریـــــــــــــن ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 374
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , عـــــــــکـــــــــــس , عاشقانه تریـــــــــــــن ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , عـــــــــکـــــــــــس , عاشقانه تریـــــــــــــن ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 397
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , عـــــــــکـــــــــــس , عاشقانه تریـــــــــــــن ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 410
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

عشق تنها بهانه ی  خلقت است

 



:: بازدید از این مطلب : 317
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید:


مزاحمتان نمی شوم کنار دست شما بنشینم؟

دختر جوان با صدای بلند گفت:نمی خواهم یک شب را با شما بگذرانم.

تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.

پس از چند دقیقه دختر به سمت ان پسر رفت و در کنار میزش به او گفت:من روانشناسی پژوهش میکنم و

میدانم مردها به چه چیزی فکر می کنند گمان کنم شما را خجالت زده کردم درست است؟

پسر با صدای بلند گفت:

200 دلار برای یک شب ...خیلی زیاد است....

وتمام انانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غیر عادی کردند.

پسر به گوش دختر زمزمه کرد:من حقوق میخوانم و میدانم چطور شخص بیگناهی را گناهکار جلوه بدم....



:: موضوعات مرتبط: داستان جالب , ,
:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , عـــــــــکـــــــــــس , عاشقانه تریـــــــــــــن ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

...............بازهم بلندشو..................


ایستادن کس که زمنش زده اند

از کسی که به زور سر پایش نگه داشته اند زیبا تر است



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , شعر های عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 487
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

سالها...

پنهانت کرده بودم

در سبزینه آن گیاهی که در

کالی احساسم روئیده بود

احساسم را کشتم

در هیاهوی نوبری بلوغ

و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم

خواستنم ریشه در ابدیت داشت

سالها...

من ندانستم تو

عشق از " گلشن امروز " میخواهی


و بودن از " خوشه الان " میچینی...



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , شعر های عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 479
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]

غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق

یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق

بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار

اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار

زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی

رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی

آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک

اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک

تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود

دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود

تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری

تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری

پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی

تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی

داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن

رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون

تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق

منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق

نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه

تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه

عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک

گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک

نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش

شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش

و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره

پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره

اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم

بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم

ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد

روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد

بـه خـدا نـمــیـری از یاد



:: موضوعات مرتبط: عاشقانه سرای(علی) , شعر های عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : [cb:post_author_name]
ت : [cb:post_create_date]
' />

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان love me و آدرسloveme0933.loxblog.ir <> لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.باتشکرعاشقانه سرای علی






RSS

Powered By
loxblog.Com